مریم ::
چهارشنبه 85/12/16 ساعت 6:52 عصر
کاشکی رو طاقچه ی دلت آینه و شمعدون می شدم...........
کسایی که فیلم میم مثل مادر رو دیدن این آهنگی که الان دربلاگمه. براشون آشناس. موسیقی فیلم میم مثل مادر
******************************************
« چه حاصل از اینکه کی بودم و چه کردم؟ منتی هم نیست و صد البته که طلبکار هم نیستم حرف من بماند با تاریخ.»
رسول ملاقلیپور آذر ماه 83 بود که نامهی را با تیتر «خداحافظ سینما» در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گذاشت که علاوه بر جملات بالا افزوده بود:«روزگاری نه چندان دور به گوشهای از این دیار عشق و میراث تعرضی شده بود. جوانانی بودند، مردانی بزرگ، زمینی بودند و روحشان آسمانی، دوربین عکاسی و سوپرهشت من شرمنده بود از معرفتشان. هر چند کوتاه ولی مردانه زیستن را دیدم و بیدلیل نیست که هر روز دورتر و تنهاتر شدم. جرم من
ساختن «پرواز در شب» و دعوت «سفر به چزابه» برای دیدن «نجاتیافتگان» و ملاقات با بانوی عشق خانم «هیوا» بود.
البته این جرم کمی نبود همزمان با نمایش تحقیرشان کردند و درگوشی و علنی نجوا کردند ، برو، فراموش کن، و این زمانه را آنطور که ما میگوییم ببین. از نگاه مجنون، «نسل سوخته» را نبین. در همان خوابگردی بمان تا خوابگرد را نسازی، مگر نمیبینی با «مزرعه پدری» این سرزمین پدریت چه میکنیم؟ اگر راه پیروزی فرهنگی عدهای در گرو این است که من دیگر فیلم نسازم، به همه دوستداران و ارزش پیشگان و همراهان این قافله مژده میدهم که این پیروزی گوارایتان باد. رسول ملاقلیپور دیگر فیلمی نخواهد ساخت تا ...
زهی خجسته زمانی که یار باز آید بکام غمزدگان غمگسار بازآید
به پیش خیالش کشیدم ابلق چشم بدان امید که آن شهسوار باز آید
این نامه را ملاقلیپور زمانی نوشت که پیش از آن به حذف دو صحنه از فیلم «مزرعه پدری» اعتراض کرده بود و نتوانسته بود «خوابگرد» را بسازد.
اما او در اواخر سال 85 فیلم «میممثل مادر» را ساخت و در میزگردی که چند ماه قبل همزمان با اکران میم مثل مادر در ایسنا برگزار شد، گفته بود: «از نسل ما گذشته است که نگاهی دیگر و متفاوت به جنگ ارائه کنیم که از جنس نگاه نسل امروز باشد. نسل ما قدرت ریسک و توانای ریسک را از دست داده است، ولی اگر یک فرد جوان یک سینماگر جوان با استعداد پیدا شود، میتواند با خلاقیتهای که دارد از ادبیات جنگ به بهترین شکل استفاده کند.
من همان آدم گذشته هستم اما محتاط تر شدهام. یک واقعیت این است که ملاقلی پور در سینما سرکوب شد، نه از جانب ممیزی ارشاد بلکه متاسفانه از جانب منتقدین بیسواد این اتفاق افتاد. وقتی منتقدین بیسواد مواردی را به فیلم نسبت دادند طبیعتا مسوولین فرهنگی نسبت به کارهای من حساسیت پیدا کردند.
هر چه ساختم و نوشتم آنها فکر کردند منظورم مساله دیگری است. مثلا در دورانی که فیلمهای "سفر به چزابه" ، "نسل سوخته" و.... را ساختم بسیاری از این فیلمهای من را برخی منتقدین بیسواد به مسخره گرفتند. ولی الان نقد همان آدمها را در رابطه با "میم مثل مادر" میخوانم و میبینم از آن فیلمهای قبلیام همچون "نسل سوخته" و "هیوا" به عنون آثاری زیبا و شاعرانه یاد میکنند در حالیکه این فیلمها را در زمان اکران قبول نداشتند.»
ملاقلی پور قرار بود «عصر روز دهم» را در ادامهی ساختههای قبلیاش را دربارهی جنگ ابتدای سال 86 کلید بزند و چندی قبل نیز برای بازبینی لوکیشن به همراه منوچهر محمدی عازم عراق شد.
قرار بود پیش تولید این فیلم بزودی آغاز شود و حتی برخی عوامل مشخص شده بودند اما ...
نوشته های دیگران()