سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادران، در کنار ظرف های بزرگ [غذا]، چه بسیارند و به هنگام حوادث روزگار، چه کم! [امام علی علیه السلام]
حرف هایی که بردل ماند
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
والا چه عرض کنم!!!!!!!!!!!!!!!!

مریم :: پنج شنبه 85/11/12 ساعت 11:44 صبح

دلم میگیره وقتی محرمهای این سالها رو با قبل ترها مقایسه میکنم

یواش یواش داره از اون اصالتش دور میشه

از مداحش گرفته تا مردم شرکت کننده

مداحایی پیدا شدن که با آهنگ شعر میخونند

به دروغ و غلو و مظلوم نمایی و حتی کوچک کردن و بر انگیختن ترحم متوسل میشوند تا به اصطلاح مجلس گرم کنند و اشک بگیرند

مردم هم دنبال همچین آدمایی میرند و یادشون رفته که چی بود و چی باید باشه

جاهایی رفتم که فقط با خوندن دو خط شعر

شعری که شاعر از ته دل گفته و سراسرش احترام و عزت و بزرگی و زیبایی بوده

مجلس منقلب شده

اشک و ناله و فریاد و شوق و عشق موج زده

روضه هایی دیدم که ۳ یا ۴ نفره یا بیشتر اما گرمتر از مجلسهایی چند صد نفره

چراش رو نمیدونم

دنبالش هم نیستم بدونم فقط غصه و حسرت می خورم

یه چیزهایی این چند ساله دیدم که دردش هیچوقت پایان نداره

دیدم جاهایی و شهرهایی که روز تاسوعا و عاشورا

نعوذ بالله مثل کارناوال بوده

یه سری وسط مشغول طبل و دهل و سنج و زنجیر و بالا و پائین کردن صدا

بقیه هم مثل تماشاچی با هیبتها و شکل و شمایلهای آنچنانی

اونجوری که هر طرف میگردی فقط و فقط اسم از امام حسین علیه السلام میبینی

گناه که موج میزنه

بی تفاوتی و خنده و جک و متلک و جمع های ۳، ۴ نفره و نگاه و دنبال کردن و .....

قدیمیاش میگن

میخواره ها و قداره کش ها و .... به احترام این ماه

همه کار رو کنار میذاشتن

مرد و مردونه

حالا عاشورا و تاسوعا روز رفیق یافتن و قرار گذاشتن و ....

شاید باورتون نشه

چند ساله اگه هیئت هم نرم روز عاشورا به هیچ وجه بیرون نمیرم

نه به بهانه دیدن هیئتهای عزاداری نه تمثال و علم دیدن

از خدا میخوام بازی نخوریم

از روزگار و بدعتها و ....

 

عاشورا


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

یعنی من چه جوری می میرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
حرف هایی که بردل ماند
مریم
Link to Us!

حرف هایی که بردل ماند

Hit
مجوع بازدیدها: 133059 بازدید

امروز: 9 بازدید

دیروز: 0 بازدید

Day Links
مهندس موبایل [256]
[آرشیو(1)]


Archive


نوشته های پیشین
نوشته های پیشین(2)
نوشته های قبل
بهار 1386
زمستان 1385

links
حرف های جوانی
رازدل
جوان ایرانی
یادداشت های یک پلیس (داداشی گل خودم)
بازی بزرگان
ناتانائیل! ای کاش عظمت در نگاه تو باشد...
دلم برای تو ای شهریار تنگ شده
یک دل خون می نویسد برای یک تکه نان

LOGO LISTS











In yahoo

یــــاهـو

My music

Submit mail