• وبلاگ : حرف هايي كه بردل ماند
  • يادداشت : چه خوب شد فرار کردي، شهرام!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    هو العشق و هو الحي و هو الهو
    خوشا هو هو زدن با حضرت او!
    يک خودکار آبي و يک خودکار قرمز، مداد سياهي که خيلي وقت بود تراشيده نشده بود و خطکشي ?? سانتي با عددهاي کمرنگ، همه توي کيفم بود. کيفم رو توي اتاق مخفي کردم تا شايد بتونم گم شدن کيفم رو بهونه کنم و فردا مدرسه نرم. شب، قبل از خواب يک آرزوي خنده دار کردم. آرزو کردم که ايشاالله فردا زلزله بياد و تمام وسايل مدرسه ام بمونه زير آوار.(کار از محکم کاري عيب نميکنه)
    خودم هم باورم نميشد که خدا اينقدر منو دوست داشته باشه. اين اولين باري بود که آرزوم به اين زودي براورده ميشد. اون روز زلزله اومد و من به آرزوم رسيدم ولي يک عمر دارم حسرت ميخورم که اي کاش کيفم رو زير تخت مامان و بابا قايم نکرده بودم
    خيلي قشنگ نوشتي ، خدايي خيلي حال كردم.خسته نباشي
    التماس دعا
    يا حق
    + teyebe 

    maryam gan salam

    khooby?matn serghatyt ali bood haz kardam

    aival

    khosham oomad torshy nakhory ye chyzy mishi har chand u enghadr shekamooee ke hatman mikhory bye

    سلام

    خوبيد

    عالي بود

    سلام.

    حيف از اين مغر اقتصادي كه اينطور از بين بره. من اگه بودم، حتما توي يه جاي درست ازش استفاده ميكردم.

    شهرام مثل يه چاقو هستش، هيچ چاقويي بد نيست، مگه اينكه ازش بد استفاده كني. شهرام يه چاقوي تيز بود كه ازش درست استفاده نكرديم.

    خدا ميدونه چندتا ديگه از اين چاقوها، داره خاك ميخوره يا داره شكم پاره ميكنه.

    من هم موافقم با اينكه، كساني بايد مجازات بشن كه باعث شدن شهرام جزايري از يه مرد اقتصادي، تبديل به يه رشوه دهنده بشه.

    شهرام، اشتباه كرده، ولي مجرمين،‏ افراد ديگه اي هستن.

    سلام

    نمي دونم بعضي از ما ها با وجود اينكه مي دونيم آخرش چي مي شه

    بازم ازش فرار مي كنيم.

    با خدا و موفق باشيد

    يا هو

    خيلي جالب بود اين سخن براي تمام مفسدان اقتصادي كشور صدق مي كند اي كاش به خود مي آمدند اما افسوس كو گوش شنوا شهرام كه توي زندان نبود چون اگر بود به خودش مي آمد ماموران او را در پر غو نگهداري مي كردند

    خدا به فرياد ما برسد پول با آدم چه مي كند

    مرا بخاط داشته باش تا وقتي ديگر

    سلام مريم خانوم

    حالت خوبه

    خيلي حال كردم با اين مطلب قشنگي كه انتخاب كرديد بابا سليقه..........

    خب بابا يه سري هم به مابزن خيلي وقت بروز كردم ديگه داره قديمي ميشه

    سلام برسون به همه

    موفق باشي عزيزم

    التماس دعا ياعلي

    سلام.خانواده سبز هم از سايت عصر ايران كپي پيس كرده بود.
    http://www.asriran.com/view.php?id=12301
    نويسنده آن:‏
    مصطفي بدرالسادات

    سلام ...وبلاگتون خوب و مفيده ...

    موفق باشيد ...

    مرگ اين واقعيت واپس زده که در انبوهي از فراموشي ها مدفون شده

    و نيستي کامل دنياي مادي براي ماست ،نهايت کارما نيست ؟

    و آيا آغازي که به اين نهايت انجامد گواراست ؟

    علي بس کن ديگر ...

    بس کن ديگر اين فکرهاي خام کودکانه را که «آيا پس از مرگ هستيم يا نه؟»

    که تو خوب مي داني که نيستي براي هيچ انساني مفهوم پيدا نمي کند

    در حاليکه همه به يقين مي دانند که روزي خواهند مرد ....!

    پس باز هم مرگ به منزله ي نيستي است ؟

    نه!

    اين سرانجامي است که نصيب زيباترين و مرفه ترين زندگاني ها نيز مي گردد

    پس بيا درست بيانديشيم که قطعا هيچ چيزي در اين زندگاني بالاتر از اميد

    به زندگاني ديگري در عالمي ديگر وجود ندارد ..!

    بگذار واقعگرايانه تر فکر کنيم .

    بيا لحظه اي خودمان باشيم .

    وقت براي اتلاف و تعطيل زياد نيست ...!

    مي ترسم روزي بيايد که بخاطر از دست دادن همين يک لحظه تفکر ،غبطه خوريم .

    . . . . . . . . . . . .. ’~--,,_. . ’~~’. ,- ’
    . . . . . . . . . . . . . . . . . |’’. . . ~’,-,
    . . . . . . . . . . . . . . . .. /. .. ,. . .. ’~-~""~-,
    . . . . . . . . . . . . . . .. /. . ,,--’~--,,_,,-.. ).. )
    . . . . . . . . . . . . . .. /.. .- ’. . . . . .. ’~,~’""
    . . . . . . . . . . . . .. /. ~’. . . . . . . . . .. )_,,_
    . . . . . . . . . . . . .. |. مـــــاهـــــان}__""~,
    . . . . . . . . . . . . .. ,_. . . . . . . _,,,--~’¯.. ¯’~,
    . . . . . . . . . . . . . . . ’~-,,,,,,. . . . . . . . ~-,. ’-,
    . . . . . . . . . . . . . . . . . .. .. ’~-,,__. . .. _,),--"


    مــــــــــــوفــــــــــق بــــــاشــــــــــي بـــــــــابــــاي[بوسه][بوسه][خجالت]

    قطاري كه به مقصد خدا مي رفت ، لختي در ايستگاه دنيا توقف كرد و پيامبر رو به جهانيان كرد و گفت:
    مقصد ما خداست . كيست كه با ما سفر كند؟
    كيست كه رنج و عشق توامان بخواهد ؟
    كيست كه باور كند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن ؟

    قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندكي بر آن قطار سوار نشدنداز جهان تا خدا هزار ايستگاه بود.
    در هر ايستگاه كه قطار مي ايستاد ، كسي كم مي شد قطار مي گذشت و سبك مي شد ، زيرا سبكي قانون راه خداست .
    قطاري كه به مقصد خدا مي رفت، به ايستگاه بهشت رسيد . پيامبر گفت اينجا بهشت است . مسافران بهشتي پياده شوند،اما اينجا ايستگاه آخر نيست .
    مسافراني كه پياده شدند ، بهشتي شدند .اما اندكي ،باز هم ماندند ،قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند.
    آنگاه خدا رو به مسافرانش كرد و گفت :
    درود بر شما ،راز من همين بود .آن كه مرا ميخواهد ، در ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد .

    و آن هنگام كه قطار به ايستگاه آخر رسيدديگر نه قطاري بود و نه مسافري .