• وبلاگ : حرف هايي كه بردل ماند
  • يادداشت : يلداي سرخ
  • نظرات : 2 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام...واي به اون روزي كه اين صحنه رو ببينيم و دلمون نسوزه!!!بدرود

    سلام

    مطمئن باش كه ميشه...
    اندكي صبر كه سحر نزديك است........................

    در پناه حق...
    يا علي

    سلام

    مگه ميشه آدم چنين صحنه اي رُ ببينه و دلش نسوزه؟

    مگه ميشه؟

    خدا به ما رحم کنه

    فعلا

    هميشه سلام...

    موفق وتندرست باشي

    از حضور شما ممنونم

    لذت بردم

    سلام مريم جان...

    خوبي؟
    ممنون كه به نجواي شبانه سر زدي....چشمات قشنگ ميديد...

    شب ياداتم مبارك...با اينكه گذشت...

    قربونت.....خيلي دعام كن.... يا علي...

    سلام مريم جان

    اميدوارم شب يلا بهت خوش گذشته باشه

    به روزم

    يزدان يارتان

    سلام يلدا كه گذشت اميدوارم بقيه سال نيكو براي شما باشد
    سلام
    اميدوارم يلداي خوبي را گذرانده باشيد
    دست ما رو هم بگيريد
    كلانتر

    با سلام

    در صورتي كه مايل باشيد نشاني شما در بخش وبلاگ هاي مفيد قرار گيرد لطفا پيغام بگذاريد.

    با تشكر

    سلام مريم جونم.خوبي؟يلداي امسال خوب بود؟خوش گذشت؟...ايشالا هميشه سالم باشي...مريم گلم! اين صحنه اي كه درميوه فروشي ديدي هرروز داره اتفاق ميافته ...واي كاش ها ي زيادي به زبون ها جاري ميشه ...اي كاش! ....اين آرزو برآورده بشه كه هيچوقت هيچ بچه اي درحسرت اناري چادرمادرشو نكشه كه مادرشرمنده و ناراحت و ناتوان از خريد ؛تمام دردهاي عالم رو زير چادرش پنهان كنه و با پاي لرزون و روي شرمنده ...!!!!نمي دونم چي بگم!!!حالم گرفته شد..اين چيزها تمام وجودم رو به درد مياره.به همم ميريزه ..اميدوارم امام مهدي (عج) زود زود زود بيان
    سلام.جالب بود، البته اگه بدون كوفت باشه!بخشي از اين پست رو در منتخب وبلاگ هاي حرف هاي جواني قرار دادم.
    لينك